Subscribe
Share
Share
Embed
قهرمان چهلوششم، مامان، مهاجر سختکوش: مامان هیچوقت درمورد زندگیش تو ویتنام حرف نمیزد. تنها موقعی که بهش اصرار کردم توضیح بده، وقتی بود که تو دبیرستان باید شجرهنامهمونو میکشیدیم، و من ازش خواستم درمورد گذشتهاش برام بگه.
قهرمان چهلوهفتم، پدرومادر شجاع من: والدین من تازه از دانشگاه فارغالتحصیل شده بودن که شوروی به افغانستان حمله کرد. پدرم فیزیک خونده بود و مادرم مهندسی. ولی هیچکدوم نمیتونستن کار کنن، چون جنگ خیلی شدید شده بود.
قهرمانان بر ترسهایشان غلبه میکنند؛ قهرمانان به فراتر از خود مینگرند؛ قهرمانان دنیا را نجات میدهند؛ گاه با قدرتهای جادویی؛ و گاه بدون جادو، بدون شنل، بدون نقاب؛ قهرمانان بینقاب: قصّههای واقعی از قهرمانهای واقعی، برگرفته از Humans of New York
کاری از غزل سرمد و نوید توکّلی