Namehhaye Shadabdokht | نامه‌های شادابدخت

داشت پله‌ها رو تمیز می‌کرد. دعوتش کردم که با من بیاد خونه، چای بخوره و خستگی‌ در کنه. وقتی اومد بالا، همین که چشمش به پیانو خورد با ذوق دوید به سمتش و گفت: ...

What is Namehhaye Shadabdokht | نامه‌های شادابدخت?

شاداب‌دخت چند سالی می‌شود که با چمدانی پر از خاطره از شهرش کوچ کرده‌. در این مجموعه، او از روزهایی که گذشته، از غربت خودش و آدم‌های اطرافش در سرزمین‌اش می‌گوید؛ از خاطراتی که شاید شما هم تجربه‌اش را داشته‌اید.