موضوع داستان «عروسک چینی من» اگر به شکل مستقیم گفته شود، تکراری و حتی شاید شعاری به نظر برسد. اما ترفند واقعیِ گلشیری در انتخابِ فرم داستان است، به شکلی که با چرخشی که در شیوهی روایت به کار میگیرد، داستان را به کلی دیگرگون میکند. انگار که داستانِ واقعیِ «عروسک چینی من»، داستانِ «چگونه روایت شدنِ» ماجراهاست.
Show Notes
برنامهی امروز پیرنگ اختصاص دارد به بررسی داستانِ «عروسک چینیِ من» از نویسندهی فقیدِ ایرانی هوشنگ گلشیری. هوشنگ گلشیری یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان دهههای شصت و هفتاد خورشیدی بوده و در تعیین سلیقهی داستاننویسان همدورهی خودش و نسل بعد از خودش نقش پررنگی داشته. شاید بیشتر از هرچیز تأکید او بر تکنیک داستانگویی، اهمیت نثر و زبان و صحتِ اجرایِ کار بر صفحهی کاغذ او را از دیگران متمایز میکرده و البته استادی او در هر سه مورد ذکر شده به او اعتبار و حق مرجعیت میداده است.اما پیش از تحلیلِ اینکه چرا گلشیری به تکنیکِ اثر چنین جایگاهی میدهد، بهتر است به قسمتی دیگر از داستانِ عروسک چینی من گوش کنیم و بعد طرح و خلاصهای از آن را عرضه کنیم.
موضوع داستان عروسک چینی من اگر به شکل مستقیم گفته شود، تکراری و حتی شاید شعاری به نظر برسد: ماجرای شخصیتِ مبارزی که بعد از دستگیری حاضر به مصالحه و سازش نیست و تلاش دستگاهِ حکومتی و حتی اصرارِ اعضایِ خانوادهاش او را از اعتقادِ راسخی که به آرمانش دارد منصرف نمیکند. گلشیری در وهلهی اول با تمرکز بر خانوادهی مردِ مبارز، از دایرهی موضوع کلیشهای قدمی فراتر میرود: او در حقیقت بحرانِ عاطفی اعضایِ خانوادهی مرد و تقلای آنها در مراحل زندانی شدن، محاکمهی زندانی، و مجازاتِ او را دستمایهی اثرش قرار میدهد. اما گلشیری در تلاشش برای آشناییزدایی فقط به همین بسنده نمیکند. ترفند واقعیِ او در انتخابِ فرم داستان است، به شکلی که با چرخشی که در شیوهی روایت به کار میگیرد، داستان را به کلی دیگرگون میکند. انگار که داستانِ واقعیِ عروسک چینیِ من، داستانِ «چگونه روایت شدنِ» ماجراهاست. به عبارتی این اثر روایتی است از اینکه چگونه دختربچهی یک زندانی سیاسی در حین بازی با عروسکهایش ماجراهای مربوط به دستگیریِ پدر و دلشکستگیها و سوگواریِ خانوادهاش را به یاد میآورد و بازگویی و بازسازی میکند. در بازی کودک-راوی، چوبکبریتها نمایندهی میلههای زندان میشوند؛ عروسکِ کوتوله، زندانبان؛ و عروسک چینی بابایی که لاغر شده و دیگر شبیه بابا نیست. تأثیری که از این تصاویر و از لحن روایت با ما میماند، به مراتب از مقالات، خاطرات و یا خطابههای سیاسی عمیقتر و ماندگارتر خواهد بود.
در ازایِ لذت زیباییشناسانهای که این اثر مدرن به مایِ خواننده عرضه میکند، شاید بد نباشد چند نکته را در مورد شگردهایی که در خلق آن به کار رفته مرور کنیم: نکتهی اول در پیرنگِ روایتِ داستان نهفته است. پیرنگِ روایت به معنی ارائهی توجیه و دلیلی است از طرف نویسنده برای بازگو شدن قصه. در داستانهای زیادی دلیل خاصی برای روایت وجود ندارد جز اینکه نویسندهای تصمیم گرفته داستانی بنویسد. در بعضی آثار اما ترفندی عرضه میشود که گویی اثر، یک داستان نیست؛ مثلاً رمانی که به شکل نامهنگاری عرضه میشود، یا فرضاً ضبطِ تکگوییهایِ کسی در حال اعتراف. در عروسک چینی من توجیهِ روایت این است که دخترِ کوچکی در حین بازی با عروسکهایش ماجراهایِ مربوط به پدرش را بازسازی میکند. این توضیح همزمان ربط مستقیمی پیدا میکند با زاویهی دید. زاویهی دید در این داستان از چشم، صدا و خاطرهی دختر کوچک است به شکل اول شخص. ترکیب این دو نکته باعث میشود که وضعیت و ماجرای پیچیدهی این خانواده بدون ذکر مستقیم منطق بزرگسالانه و تنها به شکل تأثیر یا امپرسیون آنها به ما عرضه شوند. در نتیجه تخیل خواننده به شدت فعال میشود تا فضاهای خالیِ کار را پر کند و لذت زیباییشناسانهی اثر هم از همین تحرک و فعالیت تخیل نتیجه میشود.
دشواریِ باورپذیر کردن داستانی اینچنینی البته فراتر از یافتن توجیه و دلیلی برای روایت است. چطور میشود زبان و لحن یک دختربچه را که هنوز به سن مدرسه نرسیده، بازسازی کرد؟ پاسخ به این سوال به وجهِ دیگر نویسنده بودن برمیگردد، به قدرتِ مشاهده، و توانایی او در انتخاب آنات و لحظاتی که مشخصهی لحن و زبان یک شخصیتاند. در عروسک چینی من نویسنده به خوبی به پرشهایِ ذهنی که مشخصهی فکریِ بچههاست، توجه کرده و در نظر داشته که چطور تصاویر و خاطرات بر اساسِ شدتِ اثرشان در روانِ کودک بُر میخورند. همینطور استفادهی هوشیارانه از فرایندِ خلاصهسازی در ذهن کودکان و قدرتشان در متصور شدن روابطِ جدید میان آدمها و اشیایی که آنها را احاطه کرده، به نویسنده امکان این را داده که از استعارهی عروسک چینی و چینیِ بندزده شده، به خوبی بهره ببرد.
What is Peyrang | پیرنگ?
در برنامهی پیرنگ نگاهی میاندازیم به نمونههایِ برجستهی داستان کوتاه ایرانی. در خواندن یا بازخوانیِ هر اثر نقش عنصرِ داستانیِ عمدهای را که به اثر تمایز بخشیده، اجمالاً بررسی میکنیم و امیدواریم که در ضمنِ معرفیِ هر داستان، برای شنوندگان نوعی تمرینِ فکری فراهم کنیم که در نتیجهی آن هم درک بهتری از معنای داستان ممکن بشود و هم لذت عمیقتری از فرمِ ادبی آن.