Ghahramanane Bi Neghab | پادکست قهرمانان بی‌نقاب

قهرمان پنجاه‌وهشتم، پناه‌جوی فداکار: خیلی از ما وقتی قایقو دیدیم می‌خواستیم برگردیم، ولی قاچاقچی گفت اگه منصرف بشیم پولمونو برنمی‌گردونه. اینه که چاره‌ای جز ادامه‌ سفر نداشتیم.
قهرمان پنجاه‌ونهم، نانوای لبنانی در یونان: پدرم کشاورز بود و ما هشت تا بچه بودیم. هیچ‌وقت به اندازه‌ کافی غذا نداشتیم، به همین خاطر پونزده سالم که بود رفتم استرالیا. چهل روز با قایق تو راه بودیم.
قهرمان شصتم، مهندس نپالی: من تو نپال، مهندس عمران بودم و روی پروژه‌های دولتی کار می‌کردم، اما یه روز متوجه شدم که اگه می‌خوام بهترین استفاده رو از توانایی‌هام بکنم، راهش پروژه‌های دولتی نیست.
قهرمان شصت‌ویکم، پدر استراتیس: ما به صورت داوطلبانه، یه محوطه‌ استراحت کنار جاده درست کردیم تا به پناهنده‌ها ساندویچ، آبمیوه و آب بدیم.

Show Notes

قهرمان پنجاه‌وهشتم، پناه‌جوی فداکار: خیلی از ما وقتی قایقو دیدیم می‌خواستیم برگردیم، ولی قاچاقچی گفت اگه منصرف بشیم پولمونو برنمی‌گردونه. اینه که چاره‌ای جز ادامه‌ سفر نداشتیم. قهرمان پنجاه‌ونهم، نانوای لبنانی در یونان: پدرم کشاورز بود و ما هشت تا بچه بودیم. هیچ‌وقت به اندازه‌ کافی غذا نداشتیم، به همین خاطر پونزده سالم که بود رفتم استرالیا. چهل روز با قایق تو راه بودیم. قهرمان شصتم، مهندس نپالی: من تو نپال، مهندس عمران بودم و روی پروژه‌های دولتی کار می‌کردم، اما یه روز متوجه شدم که اگه می‌خوام بهترین استفاده رو از توانایی‌هام بکنم، راهش پروژه‌های دولتی نیست. قهرمان شصت‌ویکم، پدر استراتیس: ما به صورت داوطلبانه، یه محوطه‌ استراحت کنار جاده درست کردیم تا به پناهنده‌ها ساندویچ، آبمیوه و آب بدیم. 

What is Ghahramanane Bi Neghab | پادکست قهرمانان بی‌نقاب?

قهرمانان بر ترس‌هایشان غلبه می‌کنند؛ قهرمانان به فراتر از خود می‌نگرند؛ قهرمانان دنیا را نجات می‌دهند؛ گاه با قدرت‌های جادویی؛ و گاه بدون جادو، بدون شنل، بدون نقاب؛ قهرمانان بی‌نقاب: قصّه‌های واقعی از قهرمان‌های واقعی، برگرفته از Humans of New York
کاری از غزل سرمد و نوید توکّلی