Subscribe
Share
Share
Embed
سالهاست که متوالى یادداشت ننوشتهام، ولى حالا دیگر فکر میکنم واقعا میخواهم بنویسم و براى این که بمونه، اسمش رو میگذارم «نامههاى شادابدُخت».
شادابدخت چند سالی میشود که با چمدانی پر از خاطره از شهرش کوچ کرده. در این مجموعه، او از روزهایی که گذشته، از غربت خودش و آدمهای اطرافش در سرزمیناش میگوید؛ از خاطراتی که شاید شما هم تجربهاش را داشتهاید.