Subscribe
Share
Share
Embed
دعای توُ خلوت برام یه چیز دیگهاس .هروقت بارون نمنم بباره، با این رفیق بالانشینمون درددل میکنم؛ میگم، میخندم، گریه میکنم. شما که غریبه نیستین؛ گاهی هم میزنم زیر چونهاش!
من فرهادم؛ آرشیتکتم. زنم فریده است؛ نویسندهی کتاب کودکانه. دخترم ریحان کلاس سوم دبستانه. من و فریده، هم عاشق همدیگهایم، هم هیچ جوری با هم نمیسازیم. این یه داستانه. هر دومون هم میخوایم بهترین بچهی دنیا رو تربیت کنیم. اینم خودش یه داستان دیگهاس؛ که روی هم میشه «داستانهای من و عیال.