شنبه تاریک
در روز جمعه عیسی مسیح در کنار دو گناهکار دیگر به صلیب کشیده شد، یکی از این دو به عیسی ایمان آورد و وارد پادشاهی خدا شد اما دیگری او را رد کرد.
همین گونه انسانهای که پای صلیب بودند، عده ی به او ایمان آوردند و عده ی او را رد کردند.
از جمله آنهای که به او ایمان آوردند یوسف شخص نیک نامی بود که بعد از جان سپردن عیسی جسد او را گرفته و در قبری گذاشت که برای خود کنده بود.
انسان های که دستور قتل عیسی را داده بودند در روز شنبه از دولت روم و رهبران آنجا درخواست مهر و لاک کردن قبر عیسی را کردند.
روز بعد، یعنی صبح روز سبت، سران كاهنان و فریسیان به طور دسته جمعی نزد پیلاطس رفته گفتند: «عالیجناب، ما به یاد داریم كه آن گمراه كننده وقتی زنده بود گفت كه من پس از سه روز از نو زنده خواهم شد. پس دستور بفرما تا روز سوم، قبر تحت نظر باشد، وگرنه امكان دارد شاگردان او بیایند و جسد او را بدزدند و آنگاه به مردم بگویند كه او پس از مرگ زنده شده است و به این ترتیب در آخر كار مردم را بیشتر از اول فریب دهند.» پیلاطس گفت: «شما میتوانید نگهبانانی در آنجا بگمارید. بروید و تا آنجا كه ممكن است از آن محافظت كنید.» پس آنها رفته قبر را مُهر و مُوم كرده، پاسبانانی در آنجا گماردند تا از قبر نگهداری كنند.
متی ۲۷: ۶۲-۶۶
عیسی یگانه منجی عالم در روز شنبه در قبر مهر و لاک شده خوابید. اما در این زمان چه بر سر شاگردان و پیروانش گذشت. یک بار باید خود را به جای شاگردان قرار داد که مدتی همسفر و یار عیسی بودند. معجزات او را دیدند. تعالیم او را شنیدند و تازه امید رهای از اسارت در انها جوانه زده بود که ناگهان شاهزاده آزادی خواهشان در روی صلیب جان داد. چقدر سخت و دشوار بود برایشان این روز. در غم و اندوه بسر بردند. امید به نا امیدی تبدیل شد. شادی به غم. وجود به سرخوردگی و شکست. حتی دیگر توان بلند شدن را نداشتند.
این شنبه تلخ ترین تاریک ترین و سردترین شنبه زندگی شاگردان و همه جهان بود. همه چیز از بین رفته بود. دیگری کلامی نبود که بتوان ان را توصیف کرد. تنها سکوت بود و بس. بدن بی جان مسیح در قبر یوسف خوابیده بود. اما این تاریکی دوام دارد نبود چون بعد از هر تاریکی روشنای است.
همان روز دو نفر از آنان به سوی دهكدهای به نام عَمواس كه تقریباً در دوازده کیلومتری اورشلیم واقع شده است میرفتند. آن دو دربارهٔ همه این اتّفاقات گفتوگو میكردند. همینطور كه سرگرم صحبت و مباحثه بودند، خود عیسی سر رسید و با آنان همراه شد. امّا چیزی جلوی چشمان آنها را گرفت، به طوری که او را نشناختند. عیسی از آنان پرسید: «موضوع بحث شما در بین راه چیست؟» آنها در جای خود ایستادند. غم و اندوه از چهرههای ایشان پیدا بود. یكی از آن دو كه نامش كلیوپاس بود جواب داد: «گویا در میان مسافران ساكن اورشلیم تنها تو از وقایع چند روز اخیر بیخبری!» عیسی پرسید: «موضوع چیست؟» جواب دادند: «عیسای ناصری مردی بود كه در گفتار و كردار در پیشگاه خدا و نزد همهٔ مردم نبیای توانا بود، امّا سران كاهنان و حكمرانان ما او را تسلیم كردند تا محكوم به اعدام شود و او را به صلیب میخكوب كردند. امید ما این بود كه او آن كسی باشد كه میبایست اسرائیل را رهایی دهد. از آن گذشته الآن سه روز است كه این كار انجام شده است.
لوقا ۲۴: ۱۳-۲۱
What is Khabar Khush خبر خوش ?
در سری جدید پادکست های خبر خودش تلاش ما این خواهد بود تا موضوعات مهم ایمان مسیحی را برسی کنیم و راهی باشیم برای شما عزیزان تا در ایمان خود رشد کرده و ثمر بیاورید و ارزوی ما این است که آن عده از عزیزانی که هنوز خداوند را به عنوان منجی و نجات دهنده خود قبول نکرده اند قبول کنند و به مسیح عیسی ایمان آورند و زندگی خود را به او بدهند.