Dastanhaye man o ayal | داستان‌های من و عیال

خیز برمی‌داره طرفم که: «تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمی‌بره؟» می‌پرسم: «باید چی کار کنم؟» می‌گه: «بذار از خودش جلو بزنه، بذار از دفعه‌ی قبل خودش بهتر باشه، بذار همیشه فقط با خودش مسابقه بده.»

What is Dastanhaye man o ayal | داستان‌های من و عیال?

من فرهادم؛ آرشیتکتم. زنم فریده است؛ نویسنده‌ی کتاب کودکانه. دخترم ریحان کلاس سوم دبستانه. من و فریده، هم عاشق همدیگه‌ایم، هم هیچ جوری با هم نمی‌سازیم. این یه داستانه. هر دومون هم می‌خوایم بهترین بچه‌ی دنیا رو تربیت کنیم. اینم خودش یه داستان دیگه‌اس؛ که روی هم می‌شه «داستا‌ن‌های من و عیال.